Love’s Ambition 2025
قسمت 24 فصل 1
برنامه صبحگاهی، سریالی درام محصول اپل تی وی پلاس است. نگاهی صمیمی به محیط کار مدرن از دریچهٔ کسانی که آمریکا را از خواب بیدار میکنند؛ روایتی که پرده را از پشت صحنهٔ تلویزیون صبحگاهی کنار میزند.
باکس دانلود
پخش آنلاین تنها با مرورگر کروم Chrome امکان پذیر است.
زیرنویس فارسی چسبیده بدون حذفیات
زیرنویس فارسی چسبیده بدون حذفیات
زیرنویس فارسی چسبیده بدون حذفیات
زیرنویس فارسی چسبیده بدون حذفیات
نظر تو چیه؟
واسه ارسال نظر وارد شو یا ثبتنام کن
خطر اسپویل شدید!
اینجا قرار نیست فقط داستان سریال را تعریف کنیم؛ میخواهیم قصه را بشکافیم و بندبندش را روی دایره بریزیم. خلاصه که چیزی از غافلگیری برایتان باقی نمیماند. اگر دوست دارید با ذهن بکر و دستنخورده سریال را ببینید، لطفاً همینجا خواندن را متوقف کنید و پس از تماشای آن بازگردید.
________________________________________
۱. ویترین خوشرنگ در برابر حقیقت عریان
در ویترین چه میبینیم؟ سریالی پر از ستارههای جذاب و ثروتمند که بر سر موضوعی بسیار مهم جنبش (#MeToo) به جان هم افتادهاند. مجری معروف یک شبکه به دلیل فساد اخلاقی اخراج میشود و کل مجموعه دچار آشوب میشود.
اما حقیقت عریان چیست؟ این سریال اصلاً دربارهٔ عدالت یا حقوق زنان نیست. این، داستان گروهی میلیونر خودشیفته است که مانند حیوانات درنده برای حفظ شغل، قدرت و پنتهاوسهای چند میلیون دلاریشان، گلوی یکدیگر را میجَوَند. فلسفهٔ اصلیاش این است: در دنیای این آدمها، «اخلاق» یک کالای لوکس است که تنها زمانی از آن استفاده میکنند که به نفعشان باشد. در غیر این صورت، صرفاً ابزاری برای از میدان به در کردن رقباست.
۲. جراحی روانشناختی شخصیتها
• الکس لیوی (ملکهٔ بقا): الکس کوسهای حرفهای است که آموخته چگونه در نقش یک دلفین معصوم شنا کند. او سالها کنار میچ نشسته و از تمام گندکاریهایش خبر داشته، اما تا زمانی که جایگاهش امن بود، صدایش درنیامد. تمام این ژستهای فمینیستیاش، نمایشی حسابشده برای بقاست. او یک قربانی نیست؛ بازیکنی است که وقتی دیده زمین بازی تغییر کرده، بهسرعت رنگ عوض کرده است. روانش یک ماشین حساب دقیق است که هر لحظه هزینه و فایدهٔ هر حرکت را محاسبه میکند.
• بردلی جکسون (شورشی قلابی): او قرار است صدای مردم باشد؛ خبرنگاری سرکش که میخواهد حقیقت را بگوید. اما بهمحض اینکه پایش به دنیای پول و شهرت باز میشود، اولین کاری که میکند، معامله کردن همان حقیقتی است که ادعایش را داشت. او یک آرمانگرا نیست؛ فردی جاهطلب است که نقاب آرمانگرایی به چهره زده. روانشناسی او، داستان کلاسیک فروختن روح است، فقط این بار روحش را نه به شیطان، که به یک شبکهٔ تلویزیونی میفروشد.
• کوری الیسون (جوکر): این شخصیت، تجسم هرجومرج است؛ رئیس شبکهای که عاشق ایجاد آتش و تماشای شعلههاست. برایش مهم نیست چه کسی راست میگوید و چه کسی دروغ؛ برایش اهمیت دارد که درام جذاب باشد و آمار بینندگان بالا برود. او در حال بازی شطرنج است، درحالیکه دیگران گمان میکنند مشغول ساختن اخبار هستند. روانش یک جعبهٔ سیاه است، اما یک چیز در آن مشخص است: او از تماشای سوختن امپراتوریهای قدیمی لذت میبرد، چون میداند از خاکستر آن میتواند چیزی جدید و سودآورتر بسازد.
۳. مهندسی ذهن: رمزگشایی از نمادها
• مهندسی قابها فیلمبرداری یا (Cinematography): کل سریال طوری فیلمبرداری شده که گویی در حال تماشای یک آگهی تبلیغاتی گرانقیمت برای ساعت رولکس یا قهوهٔ نسپرسو هستید. همهچیز برق میزند، لباسها بینقص و دفاتر شیک و مدرن هستند. این ظاهر صیقلی، یک حقهٔ هوشمندانه است. ذهن شما را مهندسی میکند تا گمان کنید با افرادی مهم و باکلاس طرف هستید، درحالیکه مشغول تماشای جدال گروهی کودک لوس در یک زمین بازی گرانقیمت هستید.
• تدوین (Editing): ریتم سریال مانند یک حملهٔ اضطراب (Panic Attack) است: تند، عصبی و بیوقفه. دیالوگها مانند مسلسل از دهان بازیگران شلیک میشوند. این تدوین سریع و پرتنش به شما فرصت نمیدهد تا لحظهای فکر کنید که این داستانها چقدر پوچ و مضحک هستند. شما را سرگرم میکند تا به عمق ریاکاری شخصیتها نیندیشید.
۴. پیامهای ناخودآگاه
این سریال زیرپوستی به شما میگوید که در بالاترین سطح قدرت، همه فاسد هستند. به شما میگوید رسانهای که هر روز صبح به شما «خبر» میدهد، خودش مردابی از دروغ، زدوبند و خیانت است. سبک زندگی فوق لوکس و درامهای بیپایان این افراد را بهعنوان امری جذاب به شما میفروشد و ناخودآگاه باعث میشود بهجای قضاوت کردنشان، با آنها همذاتپنداری کنید.
۵. رمزگشایی نمادها (Symbolism)
• فنجان قهوه: فنجانهای قهوهای که همیشه در دست شخصیتهاست، فقط حاوی قهوه نیست. نماد انرژی تقلبی، بیداری اجباری و سوختی است که این ماشین پرفشار را روشن نگه میدارد.
• آسانسور: آسانسورهای شیشهای و سریعالسیر شبکه، نماد صعود و سقوط ناگهانی در این حرفه است. یک روز در اوج هستی، و روز بعد در زیرزمین.
• لبخند روی آنتن: لبخندی که الکس و بردلی جلوی دوربین به یکدیگر میزنند، درحالیکه پشت صحنه حاضرند سر به تن هم نباشد، نماد کل این صنعت است: یک دروغ زیبا که برای میلیونها نفر پخش میشود.
۶. اسرار فاششده و تئوریهای کلیدی
راز بزرگ سریال این است که «هیولای» اصلی، میچ کسلر نیست؛ خودِ «سیستم» است. سیستمی که سالها به امثال میچ قدرت داد، تشویقشان کرد و پس از اتمام تاریخ مصرفشان، مانند یک دستمال کثیف آنها را دور انداخت. تئوری کلیدی این است که هیچکدام از این شخصیتها واقعاً به دنبال «حقیقت» نیستند؛ آنها به دنبال «روایتی» از حقیقت هستند که به نفع خودشان باشد.
«ایستر اِگ» سریال، خودِ بازیگران آن هستند. جنیفر انیستون و ریس ویترسپون، دو تن از قدرتمندترین زنان هالیوود، نقش زنانی را بازی میکنند که با قدرت مردانه میجنگند. این یک لایهٔ فرامتنی هوشمندانه و کنایهآمیز است.
۷. کلام آخر (نظر شخصی)
این سریال، «جانشینی» (Succession) برای طرفداران مجلهٔ «وُگ» (Vogue) است. یک اپرای صابونی خوشزرقوبرق و پرهزینه که گمان میکند پیام بسیار مهمی برای گفتن دارد، اما در نهایت فقط یک سرگرمی لوکس است. بازیها عالی و دیالوگها تیز هستند، اما اثر از لحاظ اخلاقی توخالی است. فریبی خوشساخت که باعث میشود دعوای آدمهای پولدار برایتان مهم جلوه کند. آیا تماشایش ضروری است؟ خیر. آیا اعتیادآور است؟ مانند چیپس سرکهنمکی.
۸. امتیاز نهایی
امتیاز: ★★★☆☆ (۳ از ۵ ستاره)
دلیل اصلی امتیاز: چون تماشای بازی بینظیر بازیگران درجهیکی که نقش انسانهای مزخرف را ایفا میکنند، لذتی انکارناپذیر است.
سریال کسل کننده.ی فصلشو زوری دیدم.ب محض دیدن خوابت میگیره مناسب کسانی ک مشکل خواب دارن
سریال رو ندیدم ولی وجود خانمها جنیفر آنیستون و ریس ویترسپون میتونه خیلی جالب باشه.